صدای نقاره می آید گوش کن...

 دل تنگی؛

 همیشه معلولِ دوری نیست!!!

 گاهی؛

 دلت؛

 برای آن ای تنگ می شود

 که

 از رگ گردن نزدیک تر است به تو....

 +آخدا ما دلمان زیارت می خواد

 آرامِ آرامِ آرام

 بی تابِ بی تابِ بی تاب

حرف یک بیمار را بیمار میفهمد فقط

 تشنه یک لحظه دیدار توام حالِ مرا

                                   روزه داری لحظه افطار می فهمد فقط

 +شاعر: محمد مهدی نورقربانی

 +یا امام رضا ع تو بخواهی؛

 تمام کائنات دخیل می شوند تا سرایت را پرسه زنم...

 +حال خراب مرا فقط سر گذاشتن روی سنگ فرش های باب الجواد؛

 خوب می کند...

دلم باب الجواد می خواهد...

 خواستم لب تاب رو خاموش کنم

 و

 برم بخوابم

 که

 اینو دیدم:

 رود دریا شدنی نیست؛ اگر بنشیند...

                                      لذت وصل؛ به جان کندن و دشواری هاست...

 +شاعر: حسن رحمانی نکو

صندلی که خالی مانده ...

 دلم می خواهد؛

 گوشی را بردارم؛

 شماره اش را بگیرم؛

 تند تند بخوانم:

 باز هواییم کن

 دار و ندارمو بگیر

 کربلاییم کن...

 بگوید:

 بترکی دختر الهی...

 شهید شی...

 بگویم:

 ... جان می شود برایم حمد بخوانی؟؟؟

 دلم گرفته...

 امتحان دارم...

 امتحانی سخت...

 دستت را از همان راه دور؛

 مثل همیشه بگذار روی سینه ام 

 و

 حمد بخوان برایم...

دل بسته ام به تو که دل داده ام کنی...

رو می کنم به دلم:

 می شود کمی محکم تر باشی؟؟

 کمی سخت تر؟؟

 

 پاسخم را با لبخند می دهد...

 ادامه می دهم:

 می خواهم پا بگذارم رویت؛

 امّا بیشتر فرو می روم در تو...

 می گوید:

 خودت خواستی....

 راست می گوید خودم خواستم...

 آه می کشم و دور می شوم از کنارش...

پیشکشی برای تو

إن شاء الله

 گلزار شهدا و امام زاده میهمان دل ما هستید؛

 به صرف جرعه ای جامعه کبیره.

 +التماس دعا

چقدر به آن پایبندیم؟؟؟

امّا

حق من بر شما،

آن است که:

به بیعت خود وفادار باشید

و

در بود و نبودم خیرخواه من باشید

و

هر گاه شما را می خوانم اجابت کنید

و

هر گاه فرمان می دهم اطاعت نمایید.

  +خطبه 34 نهج البلاغه

 حقوق متقابل مردم و رهبری

وضعیت قرمز

 توجه

 توجه

 کربلا؛

 از آنچه فکر می کنید؛

 به شما نزدیک تر است....

 جلوتر از علمدار حرکت نکنید...

 +اللّهم احفظ امامنا الخامنه ای...

اهلی بایدش کرد...

کاش؛

 دل تنگی همچون ماهی بود

 که

 از آب دور مانده 

 تا

 کمی بالا و پایین بپرد و آرام بمیرد...

 این روز ها؛

 دل تنگی به شیری می ماند

 که

 اوج که میگیرد؛

 شرحه شرحه می کند روحم را...

 +فغان از معشوق های غیر آسمانی...

 +گوش دادنش خالی از لطف نیست 

                                                  من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم...(کلیک)

از سِری شبانه های من...

 با خودم فکر میکنم؛

 چرا از تاریکی می ترسم؟؟

 به این نتیجه رسیدم:

 خدا نور است!

 روح من خدایی ست!

 روح به نور گرایش دارد!

 غیر خدا تاریکی ست مگر خدایی شده باشد!

 از غیر خدا باید گریخت!

 پس روح از تاریکی می گریزد!

 +دریافتم شب ها فیلسوف هم می شوم...

بهانه گیر...

 هوایِ بهار،

 خواب آور است، درست

 اما

 آن چه

 لا لایی ام شده این روز ها،

 شوق دیدن توست؛

 در خواب...

جاعل...

 این که

 تفکر عبادت است را می دانم؛

 اما

 این که

 نماز را باطل می کند یا نه...

 +تو خود بخوان حدیث مفصل...

سر به زمین!

 نماز صبح را که

 یادم نیست خوانده ام یا نه!

 نماز ظهر را هم که

 دو رکعتی خواندم...

 خدا به خیر بگذراند الباقی را...

+فکر کنم فاتحه ام را قبل تر ها خوانده اند!

به هوش باش...

از

پیشینیان خود پند بگیرید

قبل از آن که

مایه ی عبرت آیندگان شوید.

 + خطبه 32 نهج البلاغه

     روش بر خورد با دنیا

اگر تاجر هستی؛ زرنگ باش...

چه بد معامله ای است

که

دنیا را بهای خود بدانی

و

 آن را در عوض آن چه 

نزد خدا

برایت فراهم است؛

بگیری!

 +خطبه 32 نهج البلاغه

 اقسام مردم

 

+توصیه می کنم این بند رو حتما کامل بخونید.

 متن عربی پست بی نظیر بود.

غریب...

 بغض را

 مسافری معنا میکند که 

 راهی نجف تا کربلا ست

 امّا

 می داند؛

 راه سامرا را بسته اند...

آماده ای؟؟

 آگاه باشید 

 که

 امروز روز تمرین است و آمادگی

 و

 فردا زمان مسابقه است...

مزد برنده ی این مسابقه بهشت 

و

نهایت کار بازنده ی آن؛

آتش است.

 + خطبه 28 نهج البلاغه

            بند اول