غمِ دل
يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ب.ظ
زنگ زدم...
گفت:
شلمچه ایم...
به گفتن التماس دعا اکتفا کردم
و
من ماندم و کبودی چهره ام
و
بغضی که کبودی را بیشتر و بیشتر می کرد...
+یادش بخیر...
+ ببار ای بارون ببار...
۹۳/۱۲/۲۴
زنگ زدم...
گفت:
شلمچه ایم...
به گفتن التماس دعا اکتفا کردم
و
من ماندم و کبودی چهره ام
و
بغضی که کبودی را بیشتر و بیشتر می کرد...
+یادش بخیر...
+ ببار ای بارون ببار...