تلخ مثله پوست لیمو ترش!!!
يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ب.ظ
بچه بودم
شاید 8 ساله...
مامانم ناراحت اومد خونه
چند ساعتی این ور و اون ور رفت ولی آخر طاقت نیاورد
اومد به من که بچه اول خونه بودم گفت:
"فلانی(دوست صمیمیش) جلوی من فلان کلمه رو بکار برد
مگه نمی دونست منم اون کار رو انجام می دم؟؟؟"
تو عالم بچگی گفتم:
"حتما نمی دونسته
شما دوستین
اون دوست داره"
تو دلم اما گفتم:
بی ادبه اصلنم دوست نداره...
امروز مزه ی دلخوری اون روز مامانمو "شنیدم"
"شنیدم" و به خودم "خندیدم"
۹۳/۰۶/۲۳
ادرس عوض کردی بهم بگو دارم آینده رو پیش بینی میکنم