خودنویسی ها

خودنویسی ها

اینجا پیله کرم ابریشمی ست که؛
هوای پروانه شدن در سر دارد
و
شهادت آغاز پروانه بودن است
من
یک
بچه مذهبی ام؛
و
امروز تولد امام رضا(ع) ست.


+حالا که آخر های محرم است؛
این عکس را می گذارم
به آن امید که اربعین؛
این پاهای پیاده به کربلا رسیده باشند...



+اویِ من ها و منِ او ها و بویِ باران ها
را دسته بندی کردم تا راحت تر بخوانی شان
باشد ان شاءالله باهم برای رسیدن به خدا
رمز دار اند و رمز فقط به روشن های آشنا داده می شود...

پیام های کوتاه
  • ۶ فروردين ۹۴ , ۱۲:۱۴
    آیکن
  • ۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۷:۵۳
    آیکن
  • ۲۱ اسفند ۹۳ , ۱۳:۰۶
    آیکن
  • ۱۶ اسفند ۹۳ , ۱۹:۵۰
    آیکن
  • ۱۶ اسفند ۹۳ , ۱۴:۲۴
    آیکن
  • ۱۳ اسفند ۹۳ , ۲۲:۰۲
    روضه
آخرین نظرات

دلم

اونــــــــــــــــــــقـــــــــــــــــــــــــــــدر 

سنگین شده

که حتی

گریه هم نمی کنم....

۰ نظر ۰۴ اسفند ۰۰ ، ۲۰:۵۶
پاک باخته

آ خدااااااام

برای گذشتن روزای سخت

شکر شکر شکر...

آ خداااااااااام

برای اومدن روزای سخت تر 

الهی صد هزار بار شکر....

 

میدونم

که

تو سختی و راحتی کنارمی...

۱ نظر ۰۷ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۵
پاک باخته

خسته ام

اما

اون چیزی که این وقت شب، پای گاز نگهم داشته،

علاقه ی شدید قلبی 

به تـو هست...

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۰ ، ۰۳:۲۱
پاک باخته

خدایا 

می شود این خرمشهر را هم آزاد کنی؟!

کاش 

جهان آرای نفسم، بر میخاست...

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۰۳
پاک باخته

سلام حضرت ارباب

سلام حضرت عشق

دلم هوای سفر کرده ست

میهمان نمیخواهیـــــ؟

۱ نظر ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۴۰
پاک باخته

سلام

آخرین سالِ قرن...

سلام

سالی که قراره تلخ نباشی...

سلام

۹۹...

سلام

سالِ خوبِ خدا...

۷ نظر ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۵۲
پاک باخته

دلم 

برات

تنگ شده بود...

خودنویسی هایِ من...

متولدِ تولدِ امام رضا ع...

رفیق

حیاط خلوت...

۱ نظر ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۵۱
پاک باخته

امان

از

لحظه هایی که

یک عمر می شوند...

۵ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۱۶
پاک باخته

کاش 

می شد،

مثلِ دخترکی بی پروا

به سمت یار دوید...


+

آ خدا

خیلی دلتنگتم...

۱ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۲۰
پاک باخته

مَن،

تُو را دارَم.

تُو،

مَرا...

بی خیالِ هَرچه

نامَش را

رَنج

گزاشته اند....

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۳۲
پاک باخته

دلم

خودت را

می خواهد...

از صبح

تا شب

بنشینم،

بگویم،

گوش کنی....

بنشینم،

بگویی،

گوش کنم...


۱ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۰۴
پاک باخته

وَ

هر روز

و

هر ساعت

که

میگذرد،

دل کندن از تو

سخت تر می شود...

ای کاش

لحظه های سحر

تا ابد جاری بود...

۲ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۱۹
پاک باخته
بهار
با صِدایِ گُنجِشک ها
با شُکوفه هایِ رَنگ آ رَنگ
با شُر شُر چِشمه ها
با سَرسَبزی دَشت ها،
زیبا نیسْت
اَگر
یاد تُو در آن جاری نباشد...
۳ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۳۵
پاک باخته
به
زندان تن تبعید شدیم
محکوم به
زندگی...
اگر
زنده باشیم،
محکومیت پایان میابد...
آن گاه
آزادِ آزادیم
«شهید»
۳ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۴۵
پاک باخته
با طمئنینه نفس کشیدنم
 نه
 از روی نجابت است
 و
 نه
 از روی آرام بودن...

 آرام،
 آرام
 نفس می کشم
 مبادا
 کنترل اشک هایم
 از دستم برود
 و
 سرازیر شوند...
۱۱ نظر ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۳
پاک باخته

 دلم می خواهد

 بروم

 بالایِ یک 

 کوهِ بلند

 و 

 سقوط کنم...


 به آن حس رهایی

 به آن ترس دلچسب

 به آن گسستن از همه جا

 به آن فریاد های بی وقفه

 به آن هیجان

 به شدت نیازمندم...

۳ نظر ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۰
پاک باخته

 قلب م

 قلب م

 قلب م

 هر آیینه

 خواهد 

 ایستاد...

۰ نظر ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۳۵
پاک باخته

  گاهی

 باید 

 غم ها را

 در بقچه های پیچید

 و

 به انتهای دره ای

 پرت کرد...

 

 چه غم دارد

 آنکه 

 ح س ی ن 

 دارد؟!!!!!


 شب جمعه است

 فرار می کنم

 به کربلایت...


 کاش کربلا بودم

 کاش کنار شش گوشه ات بودم...


 بی شک

 می پذیری 

 زیارتم را...


 پناه آورده ام 

 به درگاهت...


 حسین ارباب

 مرا دریاب...

۳ نظر ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۱۱
پاک باخته
دلم میخواهد
 فرار کنم
 از
 تباهیِ این شهر...
 برم
 نجف
 کربلا
 مشهد
 یا
 حتی قم...
 چند ماه
 بخوانم
 و
 بیاندیشم
 و
 توسل کنم...
 آه
 که
 چقدر 
 دلم
 خلوت می خواهد
 از
 نوع
 عاشقانه اش...
 کاش می شد
 جایی بود
 و
 درس دین و اخلاق
 را
 از الفبایش مشق می کرد..
۲ نظر ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۳۹
پاک باخته
ح س ی ن 
 جانِ من؛
 آقایِ جوانانِ بهشت؛
 محرم 
 نیست...
 اربعین
 نیست...
 کسی 
 کرب و بلایت 
 نمی آید
 ولی
 من
 قطره قطره
 اشک 
 می شوم؛
 به یادِ شب هایِ زیارت...

 مولایم
 خیلی
 دل تنگم...

 ای 
 دعایِ مستجابِ من
 بخوان
 مرا...
۱ نظر ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۰۸:۱۶
پاک باخته