آن روزهایی که منتظر یه اتفاق خوب و بزرگ هستی
و
هیچ...
کوله پشتی را بردارم و
بی هیچ حدودی؛
سفر کنم،
تنها!
هوای برفی نفس های تو!
+و می گویم بلال هوس کرده ام...
نیمه های شب!
شاید راجع به زیبایی ماه...
بعد با هم قرار بگذاریم و
برویم شهر را بگردیم
و فقط لبخند بزنیم!
نه من چیزی از او بدانم
نه او از من...
و بعد هر کدام برویم پی روزگارمان!
و این هر روز تکرار شود...
وعده گاه کبوتر ها...
شراب طهورا...
+اللهم ارزقنا حرم...
+اللهم ارزقنی توفیق شهادت...
خاک بر سر من!
+چه جوابی دارم اون دنیا بهت بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
+کاش می شد تو یه بیابون نشست و تنهایی قرآن خوند
یا
به صدای خوندن قرآن گوش داد...
+به صوت حجازی قرآن مهدی(عج)
+...یجعل له مخرجا...
+چقدر عقب گرد داشتم!!!!!
حالتی رفت مه محراب به فریاد آمد
+به خودم:
چقدر خوبه خوف و رجا فقط برای خدا باشه
نماز
حسینیه حاج همت
انفجار
حسینیه تخریب چی ها
قبر های بی میت...
+من و چشم های بارونی