پریشان است گیسویی در این باد و پریشان تر
مسلمانی که می خواهد، نگاهش را نگه دارد...
+شاعر:سجاد سامانی
+عنوان:حامد عسکری
پریشان است گیسویی در این باد و پریشان تر
مسلمانی که می خواهد، نگاهش را نگه دارد...
+شاعر:سجاد سامانی
+عنوان:حامد عسکری
تنها به یک دلیل خودم را نمی کشم
اما همان دلیل خودش می کشد مرا...
+شاعر:یاسر قنبرلو
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می گویم؛ الهی بی اثر باشد...
+عنوان:سجاد سامانی
+شاعر: نمی دونم کیه
تا اذان بیدار ماندم جمعه را
تا که امضایی کند جا مانده را...
+ پاک باخته
کی این دلِ رمیده ی من هم زُهیر وار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟
+شاعر:وحید قاسمی
یک روز من را میکشی با چشم هایت
دنیا پر است از این رمان های جنایی!
+شاعر: رضا عزیزی
+شب جمعه باشد؛
باران ببارد و صدایش را بشنوی؛
آشفته باشی
و
تنها...
انتظار داری حال و روز وبم از این بهتر باشد؟؟؟
دلم یک دوست می خواهد که اوقاتی که دلتنگم
بگوید خانه را ول کن، بگو : کِی، من کجا باشم؟
+شاعر: سعید صاحب علم
آغوش تو چقدر میاید به قامتم
در آن به قدرِ پیرهن خویش راحتم
+شاعر: علیرضا بدیع
+فکر کنم از دست رفتم
به همین سادگی
به همین خوشمزگی...
این وحدت خلق و خالق و مخلوق است
لا حول و لا قوه الّا بالعشق...
+شاعر: نمی دونم کیه
هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
+سعدی
بی سبب دنبالِ برهان و کلام و منطقیم
چای بعد روضه کافر را مسلمان می کند...
+شاعر: نمیدونم کیه
یه چند وقتیه فهمیدم:
روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود
نم نم و با ناز هی دارد عقب تر می رود...
+شاعر: ناصر عبدالمحمدی
خواب دیدم، دست تو، در دست مرد دیگری ست
خوب شد مادر مرا از خواب بد بیدار کرد...
+شاعر: محمد حسین شیخ الاسلامی
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
+حافظ
چند تا مداحی از برادر مطیعی
برای دوستانی که نمی تونن هیئت برن...
اشکی ریخت ما رو هم دعا کنید...