و پیاده روی توش
بعد با صدای بلند غزل خوندن
ریختن بارون رو گونه هات
نفس های عمیق کشیدن
و پر شدن ریه هات از عشق....
+نمیدونم حکمت خوابای این چند وقته چیه...
گفتن:برو زیارت شون
گفتم: آخه اینا که تو ایران بودن؛
خودم زیارتشون رفتم!!!
گفتن: اینا شیش تای دیگه ان...
+شیش تا شهید گمنام بودن وسط بین الحرمین
+چه صفایی داشت گنبد آقا
با هم درد و دل کردیم
مثه اون دفعه که با چشای نگران نیگام می کرد
به من یه توصیه هایی کردن
...
+خیلی نگران آقامم
دیگه طاقت نیاوردم تو دلم نگهش دارم
+کاش یه دیدار جور شه فقط نگاش کنم
بی تو
یعنی
دی اکسید کربن
خالص...
+چند ثانیش کافیه
بازی کامپیوتری می کنی...
+از بازی کامپیوتری متنفرم
ولی مجبورم
تو فقط انتظار می کشی که ببینی
زندگی چه برایت رقم می زند...
تو خاطره کودکی را می گویی؛
آه می کشد و تعریف میکند
و
همه می فهمند که پشیمان است
جز تو
که هنوز هم در دلت می گویی:
چرا؟؟؟؟؟؟
با آن چهره نمکین
و
لبخند شیرین...
+چند وقته تا چشامو باز میکنم جلو چشامه...
که
بهانه ی پروازش ؛
گریخته!!!
+دیگر علاقه ای به خیلی چیز ها ندارم...
گره سبزه هایت را
که
جاده انقدر بی انتهاست...
فقط همین قدر خبر دارم که آن سوی دنیا ؛
فقط تویی و خدا...
بوی مجنون می وزد...
من که عمری است؛مجنون لیلای توام!!!
+بیست و پنج اسفند نود و سه ؛ طلائیه
+تقدیم به حاج همت عزیز
بچه ها!!
"اینجایی که نشستین رو؛ چند ساعت دیگه آب اروند می گیره..."
سجده می روم
و اشک هایم را می چکانم روی خاک
و در گوشش نجوا می کنم:
به فرات که رسیدی سلام مرا به اربابم برسان
و بگو:
آقا دلم عجیب گرفته برایتان...
+مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه می رود گه کربلا
+اروند 92
خیال می کنم عاشقت شده ام!!
من
آنقدر در تو حل شده ام
که
به جای شانه هایت؛
شب ها سر بر سنگ فرش خیابان های سرد می گذارم!!!