تو وقتایی که تنهایی
منم بدجور دلگیرم
دل تنگی،
دارد مرا می بلعد
و من،
از منطق خواندن دست بر میدارم
و می روم تا
سوره ی نور بخوانم...
دوست داشتم یه مناسبتی بود
منم دورم کلّی هدیه بود...
هر کدوم رو باز می کردم ،
ذوق می کردم و خوشحال می شدم...
+کاش بودی...
+باید دوباره برم و برای خودم هدیه بخرم...
+من هدیه خیلی دوس دارم...
+فقطم خودم می دونم چیا رو دوس دارم
برا همین کم پیش میاد، غافلگیر شم...
دلم می خواهد:
تلفن را از برق بکشم،
گوشی ام را خاموش کنم،
قهوه دم کنم،
یک رمان حسابی بگیرم دستم
و
شروع کنم به زندگی کردن...
بعد از پایان رمان،
باران ببارد،
پوتن هایم را پا کنم
و
بادگیرم را تنم...
بزنم بیرون
و
صدای mp3 محشری به پا کند در سرم...
امان از دل ها...
امان از راه داشتن دل به دل...
می بینی چقدر گرفته ام؟
نگیر ماهِ من...
این را هنوز کسی نمی داند...
من وقتی دلم برای کسی،
تنگ می شود؛
می روم خرید...
می روم کتاب ها را ببینم...
می روم جنگل را نگاه کنم...
می روم سینما...
می روم
امّا
برای اینکه خودم را میان این شلوغی ها گم کنم
یا شاید
یاد تو را...
چرا باران قهر کرده است...
چرا نمی بارد تا با موسیقی اش مست شوم...
چرا ابرها انقدر شاد اند...
نکند در راهی...
نگند از آمدنت با خبرند...
+دلتنگ خاطرات روزهای بارنی ام...
سه شنبه
نقطه عطفی خواهد بود برایم...
دعایم می کنی؟؟؟
+خیر باشد
ان شاءالله
ان شاء الله
ان شا ء الله
نذر کرده ام برایت
یک دور تسبیح
اهدنا الصِّراطَ المُستَقیم ....
مجنونم
مثلِ
حالا که امتحان منطق دارم و فکرِ خواندش
نه!
دلِ خواندش نیست...
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
تو میان دل و بین من و تو فاصله هاست
+فاضل نظری
نگرانم!!!
مبادا دلتنگم شوی...
نکند فکر دست هایم قلبت را بخراشد...
نکند شیطان دور و برت بچرخد...
نکند...
برایت دعا می کنم...
برای سلامتِ دلت
روحت
ایمانت...
دعا می کنم برایت
برایم دعا کن...
دلم برایت تنگ است...
برای نگاهت
صدای دل نشینت
دست های مهربانت...
دلم برای تو ایی تنگ است
که باهم در ازل پیمان بسته ایم...
تو ای که حتی چهره ات هم یادم نیست...
دلم می خواهد؛
عزمم را جزم کنم؛
کار کنم؛
بخوانم؛
بنویسم؛
و
آن قدر برای جهانم مفید باشم که
خدا لبخند بزند...
تیر چشمانِ تو چون حمله ی تکفیری هاست
حال آشوب مرا سوریه ها می فهمند
+شاعر: علی غلامی
هوا هوای کربلا، هوای بین الحرمین
هوای شور و مستی و، هوای گریه بر حسین
دلم دوباره پر زده، شبیه این کبوترا
حس می کنم پر می کشم، تو آسمون کربلا
از تو ممنونم، نکردی جوابم
با حال خرابم، تو جمع گداها، تو کردی حسابم
سالار زینب، امیری حسینم
و نعم الامیرم،،و نعم الامیرم
خیلی دلم تنگه برا، شهر جنون عاشقا
تموم هستیمو بگیر، منو ببر به کربلا
از غم دوری حرم، رسیده جونم به لبم
تموم دل خوشیم اینه، نوکر بی بی زینبم
از تو میخونم، فدای تو جونم
دل پریشونم، که میگذره با تو، شبای جنونم
از تو میخونم، تویی کس و کارم
مه شب تارم، به غیر تو آقا، کسی رو ندارم
سالار زینب، امیری حسینم
و نعم الامیرم،،و نعم الامیرم
کربلا،
خوب گوش کن!
این صدای ناله من است...
مرا یادت هست؟؟
چند هفته پیش
این ساعت ها
عمود هزار و نمی دانم چند...
هوای ح س ی ن
هوای حرم
هوای شب جمعه زد به سرم
کربلا!
این بغض می کشد مرا...
مددی یا کرب و بلا...