چشم تو و
چشم تو و
حجره فیروزه تراشی....
+نگاهت...
لبخند؛
مردی با محاسنی مشکی
که
در باران اوج می گیرد
و
ماه که با کاشی ها هم خانه شده...
ماهیان قرمز که دست هایت را بوسه باران میکنند.
سکانس پایانی:
اشک؛
حسرت دو فیروزه ای که روزگار ربود
و
باز هم باران و آسمان.
از تو،نه بخاطر کارهایت است
نه حتی حسادت...
نفرتم
از تو برای این است که موریانه می پندارمت....
+تصورم از تو قو ایست که کودکی های زشتش را فراموش کرده
+ظاهر زیبا و باطن زشت
+همان قدر که از نتانیاهو بیزارم از تو هم...
به اندازه تمام حرف هایی که
قبل ها به تو میگفتم و
حالا در دلم تلنبار
می شود....
اما
ناگهان کودکی که به میهمانی دعوتش میکنی؛
چه ساده پرپرش میکند...
+استعاره صنعت خوبی ست.
+برای اکثرمون اتفاق افتاده...
+پر از پی نوشت
نیازش باران است...
+لطفا برای سلامتیِ عزیزی دعا کنید
+اگر صلوات هم بفرستید خوشحال میشم.
+دلم خیلی گرفته از بیماریشون
+:(
بیا و کمی با این بنده ات سخن بگو...
+خدایم به نگاهت محتاجم و بیشتر آغوشت
بعد از مرگم؛
مزارم محلی باشد برای سبک شدن و درد و دل کردنِ
دل شکسته گان...
اما...
بار آخری که دلم شکست؛
تکه هایش را پاشیدم دم درب دلم
تا هیچ کس نتواند بیاید تو...
مثله خانه هایی که دیوارهایشان سیم خار دار دارد...
+...
اما
نگرانش شده ام!
+خدایا برای هر که ؛
هر چه؛
رقم میزنی؛
تهش خوب باشد.
+دوستش دارم این دوست را.
+امشب میهمان اتاقِ حقیرم بود.
در تنهایی ات هم شاگردی کنی!
+عالم محضر خداست و اوست ربّ
+دوست دارم رساله گردی کنم(مخصوصا احکام نماز رو)
+پی نوشت دومم ظاهرا بی ربط بود.
در فضا می پیچد
و من
انگار مست پیچیدن باد در گیسوانش شده ام...
"تزریق"
به
گردن کلفتِ محل ی دل ما
شاید کمی بهتر شود...
+مراقب خودت باش
+سایه
با سرعتی به اندازه
هر منِ مربع بر آغوشِ تو؛
همه چیز به جای اولش برگشت...
+مثله قالب وبلاگم(خیلی گشتم دنبال قالبی که مثله من باشه اما نشد جز همین و نیز می گردم)
چه برکتی داشت...
دست ما رو هم بگیر آقا...
+عقد دوتا از بهترین ومخلص ترین دوستام هست.
+برا خوش بختی دو جفتشون صلوات.
+آیکون پاک باخته ابر خوش حال.
نوش دارو ها
نه
زبان هایتان را غلاف کنید!
+کار ما از زعفران درمانی با دوز بالا هم گذشته...
+شاید همین روزها منحرف شدم.
و بعد
15 تماس بی پاسخ
+
10 پیام
+
1 تماس نگرانانه به منزل
و باز هم ؛
حس غریب دل تنگی
یعنی
تنهایی.