به خاطر تو...

اگر؛

گل ها را به خانه راه داده ام

نه برای خودم است

نه او!

خواستم خیالم آسوده باشد

کسی هست در این خانه

میان این جماداتِ مرده

که

هر لحظه تسبیح تو می گوید!

درمان!

زخم تو نیستی

ولی

مرهم چرا!!!!!

 

+به سرم میزنه برم با یه غریبه چت کنم..

+تو که می شناسی منو میدونی یعنی چی این حرف...

روزه سکوت!

سخن هم نگو!

باکی نیست

من عادت کرده ام به بی علاقه گی هایت!!!

 

+اینا ربطی به اون قهره نداره...(برا بعضیا که میدونه کیه)

صبر!!!

قول می دهم؛

ایّوب باشم

بی هیچ گله ای...

 

+سخته نبودن کسی که حرف آدم رو بفهمه.

لازم!

چقدر؛

محتاجِ 

لحظه ای رهایی ام

لحظه ای خلاء

از جنس

آغوش!

نیمه گم شده!

من عمری ست که؛

گم گشته ام

باید

خویش را بیابم...

معبود مهربانم...

چرا؟

من؛

همیشه زیادی ام؟؟؟؟

 

+خدایا دلم را بدجور شکسته ای...

امید...

تنها روزنه امیدم

شده است؛

سی و سه دانه تربت 

که بوی کربلا می دهد...

 

+صبح ها بعد نماز

عصرِ امروز...

اتوبوس

تپه نور الشّهدا

پیاده روی در هوای شهدا

درختان سرسبز

و

من که هنوز دل گیرم

و

نفس تنگ...

 

+شهدا هم تحویلم نگرفتند...

باب الحوائج...

همیشه 

بهترین ها را 

از شما گرفته ام...

 

+پنجم ابتدایی؛سوم راهنمایی؛پیش دانشگاهی

و 

شاید امشب...

+مددی یا مولا

فاتحه ای بخوان تا زنده شوم...

دستت را؛

بگذار روی قلبم 

و

برایم حمد بخوان...

بی تو من مرده ام...

بی هوا...

دلم 

بدجور گرفته است...

از آن گرفتن هایی که فقط با دستان تو باز می شود...

 

+التماس دعا

اللّهم اغفر لی ...

حرف به حرف اش

ندایی ست عاشقانه

وای اگر معنی اش را بدانی

که غوغا میکند...

کمیل را می گویم...

شعبان!!!

خدا این ماه؛

ح س ی ن را به ما هدیه داد...

و

مولایم مهدی را...

امشب شب عید است

التماس دعا

تشکّر...

به دعای دوستان ؛

عزیز ما از ناراحتی در آمد و مشکلش حل شد.

 

+ممنون از تمام دوستانی که دعا کردند

+مریمی؛خاطره؛ته خطی عزیز؛فیروزه ای؛گمشده؛تیرزاد؛نگین و...

یادت هست؟

مار و پلّه

لی لی

اسم فامیل

استپ هوایی

گرگ بازی

...

 

+دلم بازی با تو را می خواهد...

محبوبم!

خبرت هست؟

اگر نیست بدان!

بی تو؛

من،

در تمنای وصال تو به خون غلتیدم...

دلم می خواهد:

پوتین آمریکایی بپوشم

و

شلوار بسیجی؛

بنشینم روی موتور  تریل ای

که

سربند یا زهرا دارد

و 

هم راه نسیم شوم در دل شب...

بی مقدمه...

دلم برای مهربانی

و

عاشقی 

تنگ شد...

شیوه ای می کند این نگرس فتان که مپرس

چه مستانه دلبری میکند

صفحه کلید

بلکه کامی بگیرد از روح خیالم

اما؛

مرا یارای عشق بازی نیست...