کوچیک تر که بودم،
وقتی شب رو تا صبح گریه میکردم؛
سبک می شدم...
فرداش هیچ چیز بدی یادم نمی موند...
بزرگتر که شدم،
شبایی رو که مثه امشب گذروندم،
آرومم که نکرد هیچ،
زخمیم هم کرد...
چقد فرقِ بین بچه ها و آدم بزرگا....
کوچیک تر که بودم،
وقتی شب رو تا صبح گریه میکردم؛
سبک می شدم...
فرداش هیچ چیز بدی یادم نمی موند...
بزرگتر که شدم،
شبایی رو که مثه امشب گذروندم،
آرومم که نکرد هیچ،
زخمیم هم کرد...
چقد فرقِ بین بچه ها و آدم بزرگا....
چند وقتی بود،
از ته دلم
گریه نکرده بودم....
دلم
صدای بارون میخواد...
چند روز پیش،
مسموم شدم...
چند روزِ که دارم تحملش میکنم...
دو روز اول که به بقیه گفتم،
دیدم دارن غر میزنن...
ترجیح دادم؛
دردم رو دو تا نکنم...
درد بکشم
اما
تنهایِ تنهایِ تنها...
+تمرین کنیم،
تگه مرهم نیستیم؛
زخم نباشیم...
مثلا
زنگ بزند
و
بگوید ؛
چند دقیقه پیش
از اتاق عمل اومدم....
مثلا
عمل کرده باشد،
درد داشته باشد
و
تو نباشی
که
آرامَش باشی...
+آخدا به خودت سپردمش...
+یک عالم دل تنگی یک عالم اشک...
یک سال است،
که
شده ای محرم ترین محرم من...
خدا را
ثانیه ثانیه شکر میکنم
برای
بودنت ای بهترین...
+پارسال
یه همچین شبی
میلاد پیامبر خوبی ها
ما
برای اولین بار،
شدیم محرم هم...
دلم میخواهد ،
تو را ،
کمی نفس بکشم ...
کاش میشد ...
+یک روز و هفت ساعت و چهل و پنج دقیقه گذشت
این صحن را
خیلی دوست دارم...
تمام حاجت هایم را
از همین جا نشسته ام
گرفته ام...
+سلام
در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم
نائب الزیاره و دعاگو هستم...