چو بشنوی سخن اهل دل ؛ مگو که خطاست
سخن شناس نِه ای ؛ جانِ من، خطا اینجاست
چو بشنوی سخن اهل دل ؛ مگو که خطاست
سخن شناس نِه ای ؛ جانِ من، خطا اینجاست
با آن که می گفتیم چیزی بین ما نیست
حتی اگر قدر همین یک پیرهن...، بود!
+همین یک بیت متلاشیم کرد.
به قول مژگان عباسلو:
من مجمع الجزایر تنهایی و غمم
پهلو بگیر، پهلوی من؛ شاد کن مرا
می خواستی نشان بدهی مادری ترى...
+اینو ۱۵ام نذاشتم تا بمونه برا روز آخریه که باهاش خدا رو به دل شکستت دعوت کنی
+إلتماس دعا
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
آن هم با دست های تهی!
خدایا در این سحرهای باقی مانده به کرمت لبریزمان کن...
شنیدن کی بود مانند دیدن
حال مجنون تو چه دانی که چه مشکل حالی ست
+التماس دعا
و نماند هیچش الّا هوس قمار دیگر
+نوکر آقاییم بدجور
+التماس دعا
+جواب سوالم فراموش نشه(جواب پست فضولانه)
و باز بار گناهم سر به فلک زده است
دلم نوای ناله ی عاشقانه می خواهد
و یار گویی تنها اشاره می خواهد...
عبدالله
+ساعت 12و42 دقیقه بامداد 3 اردیبهشت
+ادامه دارد
ما اگر ز سر بریده می ترسیدیم،
در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم
+خدایا پایه ام به شدت
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
+ما بچه های امام حسین
+شور ؛شور؛شور؛شعور
حال مجنون تو چه دانی که چه مشکل حالی ست؟
حالتی رفت مه محراب به فریاد آمد
+به خودم:
چقدر خوبه خوف و رجا فقط برای خدا باشه