خادم الرّضا
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۲ ب.ظ
تو حیاط صحن
واستاده بودم رو به گنبد آقا؛
رفتم کنار خادم و پرسیدم:
-شرایط خادمی چیه؟
چند تا رو گفت که من دو تاشو نداشتم:(
با بغض گفتم:
-حالا نمیشه کاریش کرد؟
چند تا راه رو گفت که اونام پیچوندن بود.
رفتم نشستم رو به روی گنبد...
یه جوونی اومد و خواست بره داخل که؛
خادم گفت:
-جانم نمیشه بری داخل...
جوون گفت:
-پس چجوری ببرمش زیارت؟؟
خادم:
-نمیشه. کسی همراهتون نیست؟
جوون نه گفت و راه افتاد بره با شرمندگی...
رفتم جلوش و بعد کلی سرخ و سفید شدن؛
گفتم:
-بدید من میبرمشون و میارم خدمتتون.
گل از گلش شکفت.
هیچی دیگه ده دقیقه ای رو به روی ضریح بردمشون
و بعدش دادمش به فرزندش.
خادم صدام کرد و رو بهم گفت:
-این بهترین خادمی بود که می تونستی بکنی
گفتم:
-حاجی خیلی زود حاجت روا شدم:)
+اونایی که هوایی شدن التماس دعا
۹۳/۰۶/۱۵
فکر میکنم اون دوتا شرایطی که نداشتی تاهل و زندگی تو مشهد بوده ! چون منم مثل شما چندین و چند بار تاحالا شرایط رو پرسیدم. آرخش با خادم مورد نظر به یه نظر واحد نرسیدم چون هرکدوم یه شرایطی رو میگن و بعدم که میبینیم انگار جفتمون شوتیم پیشنهاد میدن برو پیر پالان دوز اونجا اصل کاریه و کمکت میکنن! همین دیگه :) اینگونه میشود که ما به دلیل فاصله ی زیادی که تا بست نواب هست و حال نداریم تا اونجا بریم پس بیخیال شده و دست از پا دراز تر برمیگردیم اصفهان :))))