خودنویسی ها

خودنویسی ها

اینجا پیله کرم ابریشمی ست که؛
هوای پروانه شدن در سر دارد
و
شهادت آغاز پروانه بودن است
من
یک
بچه مذهبی ام؛
و
امروز تولد امام رضا(ع) ست.


+حالا که آخر های محرم است؛
این عکس را می گذارم
به آن امید که اربعین؛
این پاهای پیاده به کربلا رسیده باشند...



+اویِ من ها و منِ او ها و بویِ باران ها
را دسته بندی کردم تا راحت تر بخوانی شان
باشد ان شاءالله باهم برای رسیدن به خدا
رمز دار اند و رمز فقط به روشن های آشنا داده می شود...

پیام های کوتاه
  • ۶ فروردين ۹۴ , ۱۲:۱۴
    آیکن
  • ۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۷:۵۳
    آیکن
  • ۲۱ اسفند ۹۳ , ۱۳:۰۶
    آیکن
  • ۱۶ اسفند ۹۳ , ۱۹:۵۰
    آیکن
  • ۱۶ اسفند ۹۳ , ۱۴:۲۴
    آیکن
  • ۱۳ اسفند ۹۳ , ۲۲:۰۲
    روضه
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
گاهی وقت ها؛

یک کوفت، آنچنان بر دل مینشیند

که هزار محبت الکی 

و جانم گفتن نمی تواند جایش را پر کند...

 

+دلم برای صدایی که سال هاست نمی شنوم تنگ شده

۳ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۶
پاک باخته
خودم را زده ام به بیداری

و

آنقدر در عمق این نقش فرو رفته ام 

که

یادم می رود با چشم های باز هم خوابیدن  بلدم...

۲ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۴
پاک باخته
بی تو

هر شب

راس قرار همیشگیمان

کوچه پس کوچه های خاطراتمان را طی می کنم...

۶ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۱
پاک باخته
مادربزرگم می گفت:

هر وقت، خواب عزیزی رو دیدی،

بدون دلتنگ بوده و به خوابت سفر کرده...

 

اینکه هر شب رویایت را می بینم؛ یعنی چه؟

هنوز هم؟

۵ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۹
پاک باخته
این روز ها که نیستی

آنقدر دلتنگ می شوم

که

گونه هایم در سیل مدفونند...

۲ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۷
پاک باخته
بعد از تو 

به همه شک دارم...

سخت است

عمری در مرداب خیانت سر کردن!

۱ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۵
پاک باخته
به سرم زده است

دوربین به دست

با کتانی شاسی بلند

شلوار بگ بسیجی پوشیده

زیر باران 

بزنم بیرون...

شاید تصویری به زیبایی لبخندت پیدا کنم!

۵ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۴
پاک باخته
ثانیه ها هم،

حریف ثابت ماندن من نیستند!

بعد از تو؛

زمان برایم ایستاد!

۲ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۱
پاک باخته
درد بی درمان ندیده اند،

آن ها که پول را دوای هر چیز می پندارند!

باید لحظه ای 

چشم در چشم،

با تو عشق بازی کنند

تا

بدانند؛

چه می کشد آنکه دوایش تو هستی

و کنارش نیستی...

۴ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۹
پاک باخته
خدایا خودت هیئتی برسان...

کوچ ماتمی برسان...

۱ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۶
پاک باخته
می خواهم 

سرم را با ماشین صفر بتراشم!

بی خیال هرچه آن ها می گویند...

شاید بهانه ای شود برای

آرام شدن دلم....

برای آنکه ماه ها دغدغه ام ؛

روییدن دوباره موهایم شود...

۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۵
پاک باخته
آن طور گریه کردم 

که

خدا هم دلش سوخت!

۲ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۲
پاک باخته
حالم خوب است

اما

نمی دانم چرا

بغضم می کنم الکی!!!

۲ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۱
پاک باخته
باید 

فراموش کنم که با دلم قهر کرده ام

و

عاشق شوم 

از نو...

۳ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۰
پاک باخته
خدایا!

اینجا کسی هست که

دلش می خواهد شاعری کند؛

کسی که به اندازه تو!! دلتنگ است...

نمی خواهیش؟؟؟

۱ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۹
پاک باخته
یادت هست؟

روزی برای هم می مردیم...

آخر هم مردیم

من برای تو

و 

تو برای من...

درست در یک قدمی رسیدن!

۵ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۷
پاک باخته
قرار بود

پا به دنیا بگذاریم،

جدا شدیم

که 

از همان راه برگردیم....

نمی دانم

جاده طولانی ست

یا

راه گم کرده ایم!

۸ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۵
پاک باخته
ما در دور دست های زمان؛

با هم زیسته ایم...

یکدیگر را انتخاب کرده ایم...

لبخند هدیه داده ایم به هم

و

خدا را هزاران بار شکر کرده ایم...

 

+پس چرا دوری از برم...

۵ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۳
پاک باخته
راستی،

تو گمشده ای یامن

که 

دست هامان دنبال گرمای بخاری هاست؟؟!!

۱ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۱
پاک باخته
یادت باشد 

اگر دلم گرفت؛

با لبخند تو وا می شود.

۳ نظر ۰۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۹
پاک باخته