وجود مس!!

نمی دانم چرا جنس دلتنگی هایم ؛

بدلی شده است!

خدایا!!!

هم شانه ام باش

نه؛

هم سایه ام!!

نا گلایه!!!

نازنین خدای من

اگر کافر شوم ؛

جای گله ای نمی ماند؛

وقتی؛

به قطره طوفانی را هدیه می دهی که دریا هم ظرفیتش را ندارد...

همه چی آرومه

دارد دلتنگی هایم اوج میگیرد

و

من چه بی صدا بغض میکنم!

+مرد برای رفع دلتنگیاش؛

گریه نمیکنه 

قدم میزنه...

همین الآن

دلم می خواهد خودم را توی دریا ؛

غرق کنم!

دریا طوفانی باشد

و من

بی نفس!

+تو از اون بالا بخندی و نگام کنی!

طاغوت

همه مورد پسند های دیگران ممنوعه اعلام شد...

+بعضی ها هم هستند که فقط به خودشون فکر می کنند.

+خودخواه صفت مناسبی ست.

امام هادی(ع)

چه بخشنده است غریب سامرا

ابن الرضای دوم

+شب شهادت وداع با شهید گمنام داشتیم

و

روز شهادت چهلم شهید خلیلی!

قطار

او او چی چی

او او چی چی

او او چی چی

او او چی چی

و

 من جامانده از قافله به خودم مینگرم

و

دلم گواهی می دهد که قافله سالار بیناست!!!

+بچه ها الان تو راهن که برای وداع شهدای گمنام برن یه شهر دیگه!!!

خراب

چه می دانند حال ما سبک باران ساحل ها

+مثه حس مهر شدن کارت دعوتت

دعا کنید...

در کوچه های غربت ما؛ عشق غایب است

+اللهم عجل لولیک الفرج

تو...

منتهای آرزویم که تو باشی؛

می رسم به یک کلمه:

اللهم...

آرزوی شب هایم

و زیبا تر از رسیدن به تو چیست؟

و عریان تر از حساس من در مقابلت؟

و بدون آرزو به عشقت عابد شدن؟

+دستورالعمل آیت الله قاضی به شاگردانش درباره رجب رو حتما بخونید

شوق پروانه شدن

در سرم می پرورد این فکر؛

بعد از عرض ادب در کربلا

دو رکعت عشق بخوانم 

در ایوان حرم حسن بن علی

+نزدیک است برایت حرم بسازیم آقا

خدا کند که همین جمعه را نشان بکند

+خصم اگر با سلاح شب آید

ما همه غیرت آفتابیم

نجمه زارع

با

شعر هایش؛

باید 

عاشقی کرد...

خاکستری یعنی...

دلم برای غزل های عاشقانه لک زده است...

+خدایا گاهی 

نگاهی...

خاموش...

شاید یک بار اعلام حضور ؛

بد نباشد...

گاهی برای خوانده شدن

اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم

در را به رویم باز کن! اندوه آوردم

امشب برای گریه کردن شانه می خواهم

+بی تاب خدایم

و

شب های جمعه ای رفت...

دست های خدا...

و باز دست پر از خالی ام هجوم آورد

به سمت "ام یجیبی" که رخ نداده هنوز

+خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

چشم هایش...

دیشب میهمان اتاقم شد...

+از امروز هر صبح لبخندش را میبینم.

توبه ی نصوح

قسم به صفر و یک ها

که توبه کردم از این ها

قسم به صفحه کلیدم

که ز غیر نام تو بریدم

قسم به قلب شکسته

که باز وسوسه رفته

که کنده ام ز غم او

که شکر بغض شکسته

که توبه کردم و این بار

ز عشوه ی دوست بریدم

که منتها تویی و تو

و باز هم در بسته

+12و58 دقیقه بامداد 3 اردیبهشت

ناله

دلم برای نماز شب لک زده است

و باز بار گناهم سر به فلک زده است

دلم نوای ناله ی عاشقانه می خواهد

و یار گویی تنها اشاره می خواهد...

                                                         عبدالله

+ساعت 12و42 دقیقه بامداد 3 اردیبهشت

+ادامه دارد