5+1

کدخدا!!

یادت باشد؛

مردم ما 22 بهمن کفن پوش آمدند!

خام لبخند ها نشو...

 

+عاشق شهادت امان نامه لازم نداره...

+به شدت نگران وین چای هستم

تحریم تاریخ می شوی!!!

به لب هایت بفهمان؛

لبخندهای ظریف ؛

چشم گرگ ها را حریص تر میکند!!

 

+هر کسی از ظن خود شد یار من

لب پرتگاه...

اون جاییه که از ته دل میگی:

خدایا به چشمای خیسم نگاه کن

تو که می دونی خسته ام

آدمم کن...

 

+التماس دعا

بسم الله...

گاهی باید وضو گرفت

نشست رو به روی سیستم

و

گفت:

می نویسم قربه الی الله...

 

 

+نام آن گاهی ها را باید همیشه گذاشت

چشم...

گاهی باید باشی

آن وقت ها که؛

دلم می خواهد نگاهت کنم

و

با چشم هایم بگویم ، آنچه را توان گفتنش نیست...

آش رشته...

من

تو

شهدای گمنام

هوای پاک

سرسبزی جنگل

و

لبخند...

امام رضا(ع)

هر بار که سلام می دادیم بعد نماز ؛

یه شعری می خوندیم 

که

یک بیتش این  بود

و مخاطبش امام رضا:

سیدی یک نظر سوی ما کن

حاجت زائرت را روا کن

 

+دلم مشهد می خواد

+شاید یه روز اون شعر رو گذاشتم

اعتکاف!!!

فرقی نداره کجای دنیا میری و تو چه جوّی پا میذاری؛

هر جور که عمرتو بگذرونی با همون حال و هوایی...

انتظار معجزه نداشته باش...

 

+اونجوری که تصور می کردم از این سه روز استفاده نکردم...

+یه لحظاتی بود که خدا رو بی واسطه حس می کردی...

+دعا کنید سال بعد هم قسمت شه...

سعید جلیلی!!!

دیپلماسی از نوع مقاومت

مرد جنگ های نا ممکن

 

+حلالش تبلیغاتی که کردیم.

+حتی اگر مخالفش هم هستید؛

به رفتار فعلیش با انصاف نگاه کنید.

شهید علی خلیلی

علی جان

دلم برایت گرفته است

شاید هر بار که نام شهادت می آید

یا آن زمان هایی که در خیابان ها پرسه میزنم

شاید هم وقتی روضه حضرت زهرا می خوانند...

برایم دعا کن...

محتاج نگاه های پر مهرت هستم...

 

+تمام ثواب این سه روز رو هدیه بهت

+بچه ها شمام نفری یه صلوات براش بفرستید

تغییر!

دلم آدم های جدید می خواهد...

آدم هایی از جنس مهر،

صفا،

و

صداقت...

آدم هایی مثل "فراز".

 

+دلم برای مهربانی کردن تنگ شده است...

عبرت!!!

اگر به گذشته برگردم؛

خیلی چیزها تغییر خواهد کرد!!!

 

+شاید الان تو رشته م بهترین بودم...

+شایدم تو زندگیم!

+واااااااااااااااااااااااااااااااحسرتا

شهر _ بانو!!!!!

مشهد با طعم مترو...

 

+عاشق عاشقانه های جوانی ام!!

تصمیم!

از یه جایی به بعد خواستم که تغییر کنم!

 

 

+یه روزی مهربون بودم...

+به بهترین همراهام هم ؛ حس خوبی ندارم...

گنگ!

اینجا که ایستادم ؛ کجاست؟!

چی شد که به اینجا رسیدم؟!

 

+حال الانم خیلی با گذشته فرق داره...

 

یه حس مبهم!

تلفنم زنگ می خوره...

به هوای اینکه بچه هان میرم طرفش...

کد شهر خاله ایناس...

_الو؟

+سلام خاله جون...

_شما ... هستین؟

+بله!شما؟

_گوشی چند لحظه...

و

من در شوک بودمکه صدای یه نامرد اومد...

_الو ... الو

سکوت کردم

_الو ... الو

تلفونو قطع کردم...

 

 

+حس بدی دارم!

حس شکستگی!

طعم ملس زندگی

خدا را باید عاشقی کرد!!

+هیچ لذتی بالاتر از حس کردنش نیست...

شهید علی خلیلی

رفته بود دنبال کارای جانبازیش...

گفته بودن:

حالا یه کاری کردی ,دنبال چی اومدی؟

دیگه دنبال هیچی نرفت!!!

+غروب مستندشو دیدم

+هر کاری کردم سرم گرم شه؛نشد...

آخرش بغضم ترکید...

+کاش می شد تو چشای بعضیا نگاه کرد و گفت :بی غیرت...

+وقتی این پستو تو گوشیم مینوشتم چشام خیس بود و 2 صفه شب!!

+براش صلوات بفرستید

حواست باشد!

زیاد که باشی ؛

زیادی میشوی...

دوباره پلک دلم میپرد...

هر بار که چشمم می پرد؛

سمت در می روم

یا منتظر به زنگ گوش میسپارم...

غافل از اینکه 

این جاده؛

حالا حالا ها مانده تا رسیدنت...