گاهی میان روضه تلقین می کنم که
جایی شنیده ام این مقاتل اشتباه هست...
+شاعر:حسین صیامی
+تصور کربلا سخت است سخت...
گاهی میان روضه تلقین می کنم که
جایی شنیده ام این مقاتل اشتباه هست...
+شاعر:حسین صیامی
+تصور کربلا سخت است سخت...
شاعری شغل منِ کارگرِ دربار است
شاه دارد عرق کارگرت می خشکد...
+شاعر:مجتبی فلاح نیا
شب دوم بود
نسیم به من می خورد وسط آن گرما و محیط بسته...
چشمانم را دوختم به شش گوشه
حس کردم
نشسته ام توی صحن
رو به روی ضریح
زیر ایوان طلا
و دارم به روضه ارباب گوش می دهم...
+اللّهم ارزقنا...
+خیلی حس خوبی بود...
خدایا
به دست های کوچک علی اصغر...
به پیشانی بند سبزش...
به خون ش که آبروی جاذبه را برد...
دلم به تو خوش است خدایا...
فقط به تو...
بعضی ها
آن قدر شعور ندارن که
می شوند بی شعور...
+در مقابل یه همچین آدمایی فقط سکوت می کنم.
+استغفرالله ربی و اتوب الیه...
من
با روضه عاشورا؛
قلبم شرحه شرحه می شود...
با روضه بی بی زهرا؛
بی تاب می شوم و بی وقفه اشک...
امّا
با روضه سه ساله؛
لحظه به لحظه آب می شوم
یتیم می شوم
جان می دهم
و
با دم ح س ی ن دوباره جان می گیرم...
نمی دانم
جه فرقی باید
امّا
می دانم محرم که می شود؛
باید یک فرقی داشته باشم
شاید
هیئت نروم قربه الی الله...
چه می شود که
پیر شده باشم و مادرت نشانم دهد
و بگوید:
ح س ی ن جان!!
این نوکرت هم پیر غلام شد...
می ترسم
از آن روزی که؛ نهیب م زنند:
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
+وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
تازگی ها
دریافته ام که
خوردن هم انگیزه می خواهد...
+نمی دانم چرا غرایزم از کار افتاده اند.
چشمامو می بندم
می گریم می خندم
تنهایی
شیدایی
حرفای رویایی
کربلا کربلا
اینم برای شما
ان شاء الله حاجت روا شید و فیض ببرید:
+لبیک یا ح س ی ن
صورتم خیس ِ خیس بود
گلوله های اشکم انقدر درشت بودن که
وقتی می ریختن رو گونه هام اول شوکه می شدم
جلوم یه تزیین بود که ضریح جدید ارباب بود
با مشبکاش که نور قرمز ازشون بیرون زده
با تصویر عزادارایی که چنگ انداخته بودن به ضریح...
شاید بیشتر از تمام عمرم گریه کردم و بی تابی...
منو ضریحت رخ به رخ...
+تمام اعمال از جمله زیارت عاشورا و زیارت شهید رو به دوستان هدیه کردم
تو لحظه لحظه اش یادتون بودم
+اگه تو قیامت زیر تابوت شهید گرفتن و ... براتون نوشته بودن؛
تعجب نکنید همه تون امشب اونجا بودین
+الان دارم کم کم می افتم از ضعف
شب تون بخیر
پایان:
جاتون زیر تابوت شو گرفتم و تهلیل گفتم
نماز شب بخونین
ولو یک رکعت
دراز کش تو رختخواب
یا تو راه
امشب آماده این
کامل کنید اذن دخولتونو
ا2آ
+یکی از بچه ها مسافر بود برا همین نوشتم تو راه
+نماز معراج مومن است...
+این 12 تا پیام هایی بود که امشب به دوستام دادم
+رفته بودم شب وداع شهید گم نامی که آورده بودن
ایضا هیئت شب اول محرم
زیر بارون
دو تا داداش
روضه حضرت زهرا از جنس روضه اروند
ا2آ
+دو تا داداش:
شهید گمنام خودمون که حرم داره و تابوت شهید جدید تو حرمش کنار هم
+ما از اروند و روضه اونجا شهیدمون رو گرفتیم
بوسیدم ش با لب های شما
چشامو گذاشتم روش جای چشای شما
دعا کردم با دلاتون
اصلا نمی دونم به کدومتون زنگ بزنم...
اصلا نمی دونم جز با دل مگه میشه اومد؟؟
راستی
اسمِ کوفه بد در رفته
همه چیز از مدینه شروع شد...
+گریز غیر مستقیم به روضه مادر...