نسیمی جان فزا می آید...
شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ق.ظ
شب دوم بود
نسیم به من می خورد وسط آن گرما و محیط بسته...
چشمانم را دوختم به شش گوشه
حس کردم
نشسته ام توی صحن
رو به روی ضریح
زیر ایوان طلا
و دارم به روضه ارباب گوش می دهم...
+اللّهم ارزقنا...
+خیلی حس خوبی بود...