گریه نمیکنه قدم می زنه...
+گریه نمی کنم نه اینکه سنگم...
گریه نمیکنه قدم می زنه...
+گریه نمی کنم نه اینکه سنگم...
تو خواب باشی؛
صدای نفس هایم بیدارت کند
و
فقط بگویم :
دلم تنگ شده بود...
دیگر هیچ هوایی جلو دارش نیست!
بی هوا عاشق می شوم....
+امین جان دلتنگم...
+خیلی زرنگ تر از همیشه شده ام توهم نزنی بی حواس شده ام.
و فقط از چشم هایم بخواند حرف هایم را...
و فقط سکوت باشد...
سکوت پر از حرف های جانانه...
ولی انتظار می کشیدیم تا پدر از سرکار بیاید با هم ناهار بخوریم...
+هنوز نا خونک زدن به غذا و صدای شکم بیچاره ام یادم هست.
و صدای یاس محشر به پا می کند...
+عجیب سکوت پخش می شود در گوشم؛باز هم توهم زده ام!
عجب توهمی ست ،توهم گوش دادن به غنا...
تنها کسی ست که آرامم می کند!
این روز ها کنارم نیست این دوست!
+برادر نبودنت پر رنگ شده...