دیگر هیچ هوایی جلو دارش نیست!
بی هوا عاشق می شوم....
+امین جان دلتنگم...
دیگر هیچ هوایی جلو دارش نیست!
بی هوا عاشق می شوم....
+امین جان دلتنگم...
+خیلی زرنگ تر از همیشه شده ام توهم نزنی بی حواس شده ام.
و فقط از چشم هایم بخواند حرف هایم را...
و فقط سکوت باشد...
سکوت پر از حرف های جانانه...
ولی انتظار می کشیدیم تا پدر از سرکار بیاید با هم ناهار بخوریم...
+هنوز نا خونک زدن به غذا و صدای شکم بیچاره ام یادم هست.
و صدای یاس محشر به پا می کند...
+عجیب سکوت پخش می شود در گوشم؛باز هم توهم زده ام!
عجب توهمی ست ،توهم گوش دادن به غنا...
تنها کسی ست که آرامم می کند!
این روز ها کنارم نیست این دوست!
+برادر نبودنت پر رنگ شده...
همه می خوان باشی!
انگار هیچ گریزگاهی نیست!
گرمای لبخندش آرامم می کند!
+به گمانم دوستش دارم.
پلی می زند از عشق میان مان.
+من و قاب عکس حرمت
مهتابی باشی یا آفتابی فرقی نمی کند.
مهم این است که حذف نشدنی هستی!
+کاش بی نام شوم حتی اگر زنده ام...
شهید ـ شهید؛
همان مفقود الاثر...
از فارسی اول ابتدایی تا امروزم را...
لذت بخش ترین آموزه ام این است:
او؛ دانای کل است.
+مولایم این را هیچ کس نمی تواند انکار کند.
+بعضی ها انگار هنوز باور ندارند 9 دی امتداد عاشوراست...