گاهی به سمت روضه و گاهی سوی گناه
این پای بی ثبات بدردم نمی خورد ح س ی ن
خدا
من از امتحان می ترسم...
از عشق می ترسم...
حالم خراب است به خدایی ات...
اینجا؛
هوا سرد است...
دلم؛
صحن گردی می خواهد...
گوشه ای از حرم بنشینم
اشک بریزم
و
به پنجره فولاد نگاه کنم...
+باب الجواد برای من قبة الحسین دیگری ست...
+آقا قرار شب قدرمان را یادتان نرود...
حضرت ارباب؛
من می ترسم...
جا زده ام...
نکند از تو دورم کند...
مولا من جز توسل هیچ ندارم...
+یا مولا مددی
+از 3 بهمن می ترسم
روی قبرم بنویسید:
دیوانه ای از قفس پرید...
+دیوونه ی کربلاتم یا ح س ی ن
ح س ی ن جان
این خاطرات
عمود به عمود مرا پیر می کند...
+این موقع ما هنوز کربلا نرسیده بودیم
شب جمعه راه کربلا
التهاب
یادش بخیر..
بأبی انتَ وَ اُمّی همه ی اجدادم
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟
امروز؛
در و دیوار خانه هم؛
ذکر یا علی گرفته اند...
+خدا بخیر کند...
هوای دیگری دارم نفس های من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم
+شاعر:محمد مهدی سیار
+به هوای حرم کرب و بلا محتاجم
این روزا وقتی کاروان های کربلا رو می بینم...
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
+شاعر:نجمه زارع
باز دل تنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازه ی صحرای تو باران دارم
کوه آتش به دلم هیچ، کسی می داند
که من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟
+اللهم ارزقنا
+شاعر: راضیه رجایی
من دیرتر از همه رسیدم نجف...
یکی؛ دو روز بعد بقیه...
نتونسته بودم با بچه ها برم حرم...
راه رفتن رو هم بلد نبودم...
تا روز آخر
بچه ها می گفتن جای نماز پیدا نمیشه
نمونی تو حرم هاااااااااا...
دل شکسته و داغون رفتم سمت حرم...
زیارت وداع نخوندم...
گفتم:
بابا می ذارمش گرو تا زودتر بطلبیدم...
جای نماز پیدا شد...
رو به ضریح جا باز شد...
نوای حیدر حیدر جمعیت جلال شیعه رو به تصویر کشید...
نجف؛ نجف بود برای من...
دلم
برای قرار گاه تنگ شده...
امروز یه سری بهش زدم...
چقدر دوست داشتم اون وبلاگ رو...
انگار خونم بود...
کافر؛
من م!!
نه آن گبر...
که
عشق می بینم
و
می خوانم
"امتحان" ...