خدایا
ناخدای کشتی ام باش...
من
عمری ست سکان را رها کرده ام...
خودت تمامش کن
آن گونه که انتظار یعقوب را...
خدایا
ناخدای کشتی ام باش...
من
عمری ست سکان را رها کرده ام...
خودت تمامش کن
آن گونه که انتظار یعقوب را...
تا یقین می کنم؛
تمام شد؛
پیدایش می شود
و
تمام لحظه هایم آشفته...
بند دلم
در انتظار پاره شدن است...
نمی دانم
زلزله ای بزرگ در راه است
یا
نسیمی جان ستان...
فقط
منتظر پایانی ام ناتمام...
نقش عاشقی را دارم
که
بی خبر دل بسته
و
از آن طرف تر بی خبر است...
شده ام
نقش اول داستانی
که
در آفرینشش
"هیچ"
نقشی ندارم!!!
نه
مطمئنی از نهایت ش
نه
می توانی دل بکنی...
تنها
آرام بخش پر اضطراب؛
سوختن است و دم نزدن...
دل تنگم
برای تو که هیچ وقت نبوده ای...
فقط بیا
و
کمی لبخند مهمانم کن
همین...
سعی کنید
اعمالتون رو؛ زیارت هاتون رو؛ دعا هاتون رو ...
به نیابت از دیگران انجام بدید...
این طوری دلاتون بزرگ میشه...
این طوری دیگه هیچ کس رو پایین تر از خودتون نمی بینید
چرا؟
چون حداقل اندازه شما عمل خوب دارن بماند ماله خودشون...
این طوری عملتون هبط که نمیشه هیچ چند برابر هم میشه...
با هدیه کردن عملتون ثواب خودتون که سر جاشه هیچ به بقیه هم همونقدر میرسه...
اگه آدم شدم و بعد
شهید شدم یادم کنید و بگین یادش بخیر شهید پاک باخته اینو می گفت :))
+التماس دعا
+عیدتونم مبارک
رفتم امام زاده
نشستم کنار دو تا دوست شهیدم
شستم شون
گل بارون شون کردم
بعد هم با شنیدن روضه و دعا "اشک بارون"
ثواب دعا رو هدیه کردم به شون...
رفتم یه سری به اهل قبور زدم...
رفتم زیارت امام زاده...
به یه پسر بچه گفتم دو تا از شهدا رو بشوره
یواشکی نگاش کردم و رفتم بالا سرشون
پدر و پسر بودن :)) ...
رفتم زیارت شهدای گمنام...
و پایان :))
+ثواب همه رو هدیه کردم به شما
+التماس دعا
+عیدوتون مبارک
امشب بعد از 100 سال
از هبوط؛
آدم و حوّا در عرفات
بهم رسیدند...
خدایا
دل ها را بهم برسان
امّا
نه مثل آدم و حوّا
که فاطمه(س) و علی(ع) وار...
+التماس دعای زیاد
+از نماز مغرب شهادت مسلم ابن عقیل اولین شهید کربلا شروع شد...
+آدم و حوّا برای رسیدن دعااااا کردند؛ برای رسیدن دعا کنید...
ثبت نام پیاده روی کربلا
تا 16 مهر تمدید شد...
جا مانده ها بشتابید
:))
+توضیحات قبلا تو این پست اومده: کلیک
+ راستی کسی میدونه چرا بلاگ نمیذاره امروز پست بذارم؟
میگه 10 تا رو استفاده کردی :((
تو خاطرات قدم زدن
حس خوبی به آدم میده...
حسی مثه؛
بستنی خوردن زیر برف :)
کم رنگ شدن بعضی ها
حتی توی فضای مجازی
آدم و دلگیر میکنه
چه برسه به
نبودن....
+نظر بستن یکی از همون مصداقاس هاااااااا
+ :((
تست جالب داره نتیجه شم جالبه
شخصیت شناسیه
من امتحانش کردم
نتیجش بد نبود....
شمام امتحان کنید
+اینم لینک نتیجه من: پاک باخته
دانش عربی مو مرور می کردم....
خب؛
برادر که میشه اخوی
اوووووووووم
آبجی چی میشه؟؟؟
اووووووووم
آها
اجوی...
هیچی دیگه از اون موقع هی دارم به خودم می خندم...
اصلا انتظار یه همچین سوتیو رو از خودم نداشتم...
+سفارش ساخت کلمات به زبان های زنده دنیا پذیرفته میشود
+از 8 صبح کلاس داشتم و فقط اندازه ناهار خونه بودم
تا الانم که دوباره بیرون بودم
لازمه بگم خسته امو پیش میاد؟؟؟
مخاطبه ما داریم؟؟؟
سر اذان مغرب
یکی از دوستام پیامک داد بهم...
(به این شکل نه هااااااا ؛ خودم اینجوری داغونش کردم)
پیامو که خوندم حس کردم میلرزم ولی
با رفیق دیگم پیامک بازی میکردم اونم
با چاشنی شوخی!!!
نیت که کردم دیدم ناخود آگاه دارم گریه میکنم...
با زور تا سلام نماز رسوندم خودمو و بعد
بوممممممممممممممممممممممم
ترکیدم از گریه...
شروع کردم گله کردن پیش خدااااااااااا...
دست گذاشتم رو قلبم سلام بدم به ارباب
ضربان قلبم؛ داغی سینم؛ آتیشم زد...
تا قبل رسیدن مادر گرام گریه کردم...
الانم تعریفی نداره حالم...
رفقا دعا کنید قسمت ما هم بشه...
+التماس دعا
تا 8 مهر بیشتر مهلت نداره
بشتابید یشتابید
اینم لینکش:
+رفقا دعا کنید قسمت منم بشه
+اینم عیدی شما