این روزها،
چیزی در من کم است...
چیزی به وسعت یک دل خوشی...
به وسعت یک عطر...
چیزی شبیه مشبک های آهنی...
این روزها
در زندگی ام کم است
عمود های کربلا...
این روزها،
چیزی در من کم است...
چیزی به وسعت یک دل خوشی...
به وسعت یک عطر...
چیزی شبیه مشبک های آهنی...
این روزها
در زندگی ام کم است
عمود های کربلا...
می خواهم بگویم سیب؛
شنیده می شود:
ح س ی ن
+ادرکنی که سخت محتاجم
+چرا دست از سرم بر نمی دارد این ...
اصلا بیابان که می شنوم ؛
تَر می شوم...
بیابان...
بیــــــــــــــــــــــــــــــــابان....
نجف تا کربـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلا...
بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا بان...
...
ح س ی ن جان!
به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
+شاعر: سعدی
ارباب!
دریا عمیق است ولی پیش چشم من
مثل نگاه ساده ی تو بی کرانه نیست...
+شاعر محمود اکرامی فر
گاهی به سمت روضه و گاهی سوی گناه
این پای بی ثبات بدردم نمی خورد ح س ی ن
حضرت ارباب؛
من می ترسم...
جا زده ام...
نکند از تو دورم کند...
مولا من جز توسل هیچ ندارم...
+یا مولا مددی
+از 3 بهمن می ترسم
روی قبرم بنویسید:
دیوانه ای از قفس پرید...
+دیوونه ی کربلاتم یا ح س ی ن
ح س ی ن جان
این خاطرات
عمود به عمود مرا پیر می کند...
+این موقع ما هنوز کربلا نرسیده بودیم
شب جمعه راه کربلا
التهاب
یادش بخیر..
بأبی انتَ وَ اُمّی همه ی اجدادم
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟
هوای دیگری دارم نفس های من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم
+شاعر:محمد مهدی سیار
+به هوای حرم کرب و بلا محتاجم
این روزا وقتی کاروان های کربلا رو می بینم...
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
+شاعر:نجمه زارع
باز دل تنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازه ی صحرای تو باران دارم
کوه آتش به دلم هیچ، کسی می داند
که من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟
+اللهم ارزقنا
+شاعر: راضیه رجایی
گل ها؛
یکی یکی پر پر شدند
و
خزان آمد به دشت...
سیب
را که چیدند؛
زمستان آمد...
زمستان...
دلم
برای روضه های کربلا پر می زند...
برای بین الحرمین...
برای روضه های بقیع...
برای حنجره های خسته...
برای...
+بغضیِ تو سینم
عاشقِ مدینم
این فراق را
که می تواند تسلی باشد جز کربلا؟؟؟
آتشِ کربلا را جز با کربلا نتوان خاموش کردن...
+ارباب باز کربلایِ خونِ نوکرت کم شده
یا ح س ی ن مددی