روی قبرم بنویسید:
دیوانه ای از قفس پرید...
+دیوونه ی کربلاتم یا ح س ی ن
روی قبرم بنویسید:
دیوانه ای از قفس پرید...
+دیوونه ی کربلاتم یا ح س ی ن
ح س ی ن جان
این خاطرات
عمود به عمود مرا پیر می کند...
+این موقع ما هنوز کربلا نرسیده بودیم
شب جمعه راه کربلا
التهاب
یادش بخیر..
بأبی انتَ وَ اُمّی همه ی اجدادم
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟
هوای دیگری دارم نفس های من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم
+شاعر:محمد مهدی سیار
+به هوای حرم کرب و بلا محتاجم
این روزا وقتی کاروان های کربلا رو می بینم...
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
+شاعر:نجمه زارع
باز دل تنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازه ی صحرای تو باران دارم
کوه آتش به دلم هیچ، کسی می داند
که من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟
+اللهم ارزقنا
+شاعر: راضیه رجایی
گل ها؛
یکی یکی پر پر شدند
و
خزان آمد به دشت...
سیب
را که چیدند؛
زمستان آمد...
زمستان...
دلم
برای روضه های کربلا پر می زند...
برای بین الحرمین...
برای روضه های بقیع...
برای حنجره های خسته...
برای...
+بغضیِ تو سینم
عاشقِ مدینم
این فراق را
که می تواند تسلی باشد جز کربلا؟؟؟
آتشِ کربلا را جز با کربلا نتوان خاموش کردن...
+ارباب باز کربلایِ خونِ نوکرت کم شده
یا ح س ی ن مددی
کربلا،
مرا به خود می خواند...
از چه نشسته ام اینجا...
که دنیایی بزرگ تر در انتظار من است...
هوا هوای کربلا، هوای بین الحرمین
هوای شور و مستی و، هوای گریه بر حسین
دلم دوباره پر زده، شبیه این کبوترا
حس می کنم پر می کشم، تو آسمون کربلا
از تو ممنونم، نکردی جوابم
با حال خرابم، تو جمع گداها، تو کردی حسابم
سالار زینب، امیری حسینم
و نعم الامیرم،،و نعم الامیرم
خیلی دلم تنگه برا، شهر جنون عاشقا
تموم هستیمو بگیر، منو ببر به کربلا
از غم دوری حرم، رسیده جونم به لبم
تموم دل خوشیم اینه، نوکر بی بی زینبم
از تو میخونم، فدای تو جونم
دل پریشونم، که میگذره با تو، شبای جنونم
از تو میخونم، تویی کس و کارم
مه شب تارم، به غیر تو آقا، کسی رو ندارم
سالار زینب، امیری حسینم
و نعم الامیرم،،و نعم الامیرم
کربلا،
خوب گوش کن!
این صدای ناله من است...
مرا یادت هست؟؟
چند هفته پیش
این ساعت ها
عمود هزار و نمی دانم چند...
هوای ح س ی ن
هوای حرم
هوای شب جمعه زد به سرم
کربلا!
این بغض می کشد مرا...
مددی یا کرب و بلا...
من دارم اشک می ریزم
به یاد همان شب که درب ورودی حرم گم شدم
به یاد همان شب که پیدایم کرد
اشک هایی به درشتی مروارید
آن قدر که عینکم هم تاب ندارد
آ خداااااا
دلم تنگ حرم عباس ع است
دلم یک زیارت می خواهد
از آن خصوصی ها...