خودنویسی ها

خودنویسی ها

اینجا پیله کرم ابریشمی ست که؛
هوای پروانه شدن در سر دارد
و
شهادت آغاز پروانه بودن است
من
یک
بچه مذهبی ام؛
و
امروز تولد امام رضا(ع) ست.


+حالا که آخر های محرم است؛
این عکس را می گذارم
به آن امید که اربعین؛
این پاهای پیاده به کربلا رسیده باشند...



+اویِ من ها و منِ او ها و بویِ باران ها
را دسته بندی کردم تا راحت تر بخوانی شان
باشد ان شاءالله باهم برای رسیدن به خدا
رمز دار اند و رمز فقط به روشن های آشنا داده می شود...

پیام های کوتاه
  • ۶ فروردين ۹۴ , ۱۲:۱۴
    آیکن
  • ۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۷:۵۳
    آیکن
  • ۲۱ اسفند ۹۳ , ۱۳:۰۶
    آیکن
  • ۱۶ اسفند ۹۳ , ۱۹:۵۰
    آیکن
  • ۱۶ اسفند ۹۳ , ۱۴:۲۴
    آیکن
  • ۱۳ اسفند ۹۳ , ۲۲:۰۲
    روضه
آخرین نظرات

کوچه به کوچه مرا کشاند...

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۱۲ ب.ظ

 +امروز پا شدم،

  برم استقبال شهدا...

  گفتن تازه رفتن...

 

 +رفتم دم سپاه،

  به سربازه میگم:

  شهدا رو کجا بردن؟؟

  میگه: گنبد.

  میگم: چی میگین؟؟

  امشب دانشگاه خودمون مراسم داریم براش...

  میگه:

  نمی دونم پس...


 +به بچه ها میگم:

  بیاین بریم پیش شهید دانشگاه منابع...


 +میریم زیارت ش

  فضاسازی شون، پاسگاه زید بود...

  دلم ریخت...

  دلم جنوب خواست...


 +راه میفتیم سمت خروجی دانشگاه،

  سمت میدون شهرداری...

  دو تا از سربازای گروه مارش رو می بینم،

  می پرسم:

  شهید رو کجا بردن؟؟؟

  میگن:

  دانشگاه فرهنگیان، رو به روی فلسفی...

 


 +میریم فرهنگیان...

  یه خانوم میاد کف دستمون گلاب میریزه...

  میگم:

  ببخشید شهید کجاست؟؟؟

  میگه:

  همین الان بردنش...


 +میرم پیش مسئول تفحص میگم:

  شهیدا رو کجا بردن؟؟

  میگه:

  روستای سیدمیران

  ولی نرین خواهرم

  مناسب نیست...

  خلاصه نذاشت بریم...



 +می ریم دانشگاه خودمون که یه رابط پیدا کنیم که بدونیم شهید کجاست...

  یه نیم ساعتی کنار شهید خودمون میشینیم؛

  مداحی می ذاره دوستم:

  من اومدم به کربلا   بشم کبوتر حرم

  منم به آرزوم رسیدم

  من اومدم به کربلا   به اذن زهرا مادرم

  منم به آرزوم رسیدم

 دیگه چی می خوام از خدا    وقتی شدم حاجت روا

 ما رو طلبیده ح س ی ن        برا حرم کربلا

 سلام کرب و بلا...

  یاد ورودی کربلا افتادم و زمزمه همین مداحی

  دلم ریخت...

  دلم  کربلا خوست...


 +نیم ساعت دیگه میرم مراسم شون 

  خدا می دونه چی برامون در نظر گرفتن...



  خلاصه که:

            حلقه ای بر گردنم افکنده دوست

                                               می کشد هر جا که خاطر خواه اوست

نظرات  (۴)

۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۶ منور الفکر
زید...
پاسخ:
؟؟؟
۱۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۴۹ انسان نیازمند
خدا روشکر
تو مراسم دلم داشت میترکید که امسالو بدون هوای شلمچه چطور نفس بکشم
ولی خوب شد که دیدمشون
زیر تابوتشو گرفتم
شمر که دعوت شدم شکر
پاسخ:
من نتونستم زیر تابوتو بگیرم
ولی...
۱۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۸ عمار فرهنگ
انصافا قشنگ بود

نفس سینه و دل شیدا
شکسته با نگاه حسین
همیشه برای همه رویا
طواف بارگاه حسین
آخر همه سفرا
کربلا
مقصد همه شهدا
کربلا
می سوزم تو نفس گریه کنا
تو کوچه ی سینه زنا
کربلا کربلا کربلا
پاسخ:
شهدا واقعا قشنگن
:))
سلام
ماهم دلمان خواست
خوش بسادتتون
پاسخ:
سلام

روزی تون



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی