دلم برای شب هایی تنگ شده
که
تو دانشگاه فردوسی؛
بعد افطار؛
وسط بلوار؛
تا رسیدن به خوابگاه؛
می زدم زیر آواز:
من یه نوکر در به درم
من یه نوکر در به درم
چند ساله همش منتظرم
اسمم دربیاد برم حرم
وای وای وای
لیست زائرا دست کیه
هی خط می خورم چه سریّه
میگن دعوتا با بی بیه
وای وای وای
....
+دیگه تمام بچه ها به این مداحیای وقت و بی وقتم می شناختنم
اشک خیلیا رو در آوردم...