خدایا
به دست های کوچک علی اصغر...
به پیشانی بند سبزش...
به خون ش که آبروی جاذبه را برد...
دلم به تو خوش است خدایا...
فقط به تو...
خدایا
به دست های کوچک علی اصغر...
به پیشانی بند سبزش...
به خون ش که آبروی جاذبه را برد...
دلم به تو خوش است خدایا...
فقط به تو...
من
با روضه عاشورا؛
قلبم شرحه شرحه می شود...
با روضه بی بی زهرا؛
بی تاب می شوم و بی وقفه اشک...
امّا
با روضه سه ساله؛
لحظه به لحظه آب می شوم
یتیم می شوم
جان می دهم
و
با دم ح س ی ن دوباره جان می گیرم...
نمی دانم
جه فرقی باید
امّا
می دانم محرم که می شود؛
باید یک فرقی داشته باشم
شاید
هیئت نروم قربه الی الله...
چه می شود که
پیر شده باشم و مادرت نشانم دهد
و بگوید:
ح س ی ن جان!!
این نوکرت هم پیر غلام شد...
چشمامو می بندم
می گریم می خندم
تنهایی
شیدایی
حرفای رویایی
کربلا کربلا
اینم برای شما
ان شاء الله حاجت روا شید و فیض ببرید:
+لبیک یا ح س ی ن
صورتم خیس ِ خیس بود
گلوله های اشکم انقدر درشت بودن که
وقتی می ریختن رو گونه هام اول شوکه می شدم
جلوم یه تزیین بود که ضریح جدید ارباب بود
با مشبکاش که نور قرمز ازشون بیرون زده
با تصویر عزادارایی که چنگ انداخته بودن به ضریح...
شاید بیشتر از تمام عمرم گریه کردم و بی تابی...
منو ضریحت رخ به رخ...
+تمام اعمال از جمله زیارت عاشورا و زیارت شهید رو به دوستان هدیه کردم
تو لحظه لحظه اش یادتون بودم
+اگه تو قیامت زیر تابوت شهید گرفتن و ... براتون نوشته بودن؛
تعجب نکنید همه تون امشب اونجا بودین
+الان دارم کم کم می افتم از ضعف
شب تون بخیر
به قول جواد مقدم:
این شبا گریه عادتم شده
توی رویاشم
کربلا باشم
برا یکی دو ساعتم شده
خیلی بی تابم
نکنه خوابم
حالا که دیگه نوبتم شده...
+دادم موبایل لپ لپ مو درست کردن
نه برای این که لازمش داشتم
برا اینکه منم و لپ لپ و مداحی و شبای محرم و بی تابی و کلی خاطره...
شاید
لایق نشده باشم
اما
از دریای معرفت به شما
قدر ذره ای دارم که
تا لحظه حرکت امیدوار باشم به آمدن...
حتی اگر مرده بودم هم می توانستید
زنده ام کنید و
راهی کربلا...
پس چگونه قطع امید کنم از شما؟!
چرا جور نمی شود این وصله ناجور؟!
چقدر دست و پا یزنم؟!
خودت عاشقم کردی؛
خودت لایقم کن...
+دلم دارد می ترکد...
+دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم
ح س ی ن خیلی زحمت ما را کشیده است...
قسم به
ح ی س ن
تو باشی آرامم...
همین که احساست کنم؛
همین که برایت عزیز باشم؛
همین که دل بسته هم باشیم؛
همین که با هم حرف بزنیم؛
همین ؛
همین ها کافی ست برایم...
این سایت هم برای پیاده روی اربعین ثبت نام می کنه:
رفقا تا 30 مهر برای ثبت نامش مهلت دارید...
اگر اسمتون در نیومده تو قرعه کشی؛ اینجا ثبت نام کنید...
+بچه ها تا محرم می تونم براتون قالباتونو محرمی کنم
تا حدی که از دستم بر بیاد
+التماس دعا
+این پست تا 30 ام مهر ثابت میمونه
+این سایت قرعه کشی نداره مستقیم تماس می گیرید با مسئول ثبت نام
+کربلایی شدید منو یادتون نره
+امروز خانواده اعلام کردن باشه بعدا برو؛ دعا کنید راضی شن و شرایط خودش جور شه
بی بی:
محمد جان بیا بریم تعزیه ببینیم...
محمد:
امام حسین(ع) تماشاچی نمی خواد
امام حسین(ع) کمک می خواد...
به قول مجید اخشابی:
تو فقط لیلی باش
دل مجنون با من
گذر از این هفت خان
سخت و آسون با من
گریه کردن
عین مردونگیه...
گریه انداختن
که نامردیه...
+دلم هوای روضه کرده است...
چه کردند با تو
دلدارِ من
که حتی با تصورش هم اشک امانم را می برد...
ح س ی ن
صدای روضه در گوشم می پیچد:
بُنَیَِّ بُنَیَِّ قَتَلوکَ ضَبَحوکَ وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ
قلبم داره از سینم می زنه بیرون
+خدا بر درجات جهنّم شون بیفزای
یا علی جان
بابای همه ی یتیمان
خودت رضایت نامه ی محضری ما را امضا کن
تا برسیم
محضر ح س ی ن
محضر شما
محضر امامم جواد
محضر...
+دیشب؛
تا صبح؛
گریه کردم...
امروزم تا ظهر حالم بد بود...
+الانم چشام پر از اشکه
+دعام کنید
ثابت نموده پنجره فولاد تو به من
اینجا برات کرب و بلا میتوان گرفت...
رفقا اسمم تو لیست ذخیره های پیاده روی دراومده
قلبم داره از حرکت وایمیسته...
دعا کنین قسمتم بشه اربعین...
دعا کنید آقا خودش جور کنه...
چرا ذخیره؟
چرا دقیقه نود؟
چرا اضطراب؟
بار الها
عجلم را تو به تاخیر انداز
چند روزی ست دلم؛
تنگِ
محرم
شده است....