شهر آفتاب

مست می شوم

نه!

این چای حل می شود در شیرینی نبات...

اینجا ورودی مشهد!

شوق وصل

دلم جوش آمده دیگر وقتش رسیده؛

دم کنم چای وجودم را، نبات خراسان نزدیک است...

 

+نزدیکی های قوچان

+التهاب دارم و بیشتر اشتیاق

+کاش میشد به همین سادگی؛ ظرف چند ساعت تصمیم بگیری؛ استارت بزنی و کربلا باشی!

انار ترش

این جاده؛

سمفونی یا علی نواختن تمام پلاکهای ایران است!

اتگار از شرق تا غرب

از شمال تا جنوب

همه شماره ها التهاب رسیدن به ایوان طلا رازمزمه میکنند...

 

+بعد آشخانه؛نزدیکای بجنورد

+جاده پر است از لواشک های ترش به جای دوستان فیض بردم!

 

 

 

دعوت

بوی جنگل مستم میکند؛

و بیشتر بوی قدم های خراسان...

 

+ تو راه جنگل گلستان

 + نمیتونم جواب کامنت بدم ولی همه رو میخونم

 + بلاخره ضامن آهو ما رو طلبید

 

 

تنفس

دلم برای نوشتن تنگ شده بود...

شاید هم برای خوانده شدن!

همین

راستی سلام!

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق(آتشم زد)‏

دوستی پیامک زده بود:

چیست دلچسب ترین عیدی این شهرالله!؟

یک سحر،وقت اذان، صحن اباعبدالله(ع)...‏

عید ما را برسان!‏

إلهی ؛

چشم های غزه؛ به کعبه؛ نگران است!

عجل لولیک الفرج

عید مبارک

التماس دعا

عیدی شما:

دوستی پیامک زده بود:

در رساله عشق در باب فطریه آمده:

کسانیکه "قوت غالب" آنها " غم حسین" است ،

نانخور زهرا(س) محسوب میشوند

و فطریه آنهابا علی(ع) یا با خود خداست.

 إلتماس دعا و عیدتون مبارک

سلام آخر

ماه من؛

تمام می شوی و باز هم؛

بی قرار؛

ناتمام می شوم...

روزی ۲ دقیقه یاری مسلمین!

حالا که می توانیم کربلایی باشیم؛آستین ها را بالا بزنیم

بیایید

عهد کنیم

روزی دو رکعت نماز به نیت پیروزی و رهایی فلسطینیان بخوانیم...

شاید در کارنامه عملمان نوشتند:

                                 "روزی ۲ دقیقه یاری رزمندگان اسلام"

ماشین آدم کشی!‏

این رژیم نحس نفس های آخرش را می کشد...

به راستی جان دادن ملعون؛

روح وحشی اش را در لحظات آخر نمایان می کند.

یا محسن بحق الحسن

با آن مزار خاکی و بام کبوتری

                                           می خواستی نشان بدهی مادری ترى...

 

 

+اینو ۱۵ام نذاشتم تا بمونه برا روز آخریه که باهاش خدا رو به دل شکستت دعوت کنی

+إلتماس دعا

با این همه کبیره و صغیره چه کنم؟

اگر از دست رفته باشم چه؟!

خدایا مبادا از چشمت افتاده باشم!

إلهی و ربی من لی غیرک؟!

خدایا در این ساعات پایانی بیامرز ما را...

إلهی العفو

آتش بس با طعم جستجو!‏

نزدیک سحر است...

یقینا بوی خون می دهد؛ کوچه های غزه!!!

اللهم فک کل اسیر...

دل تنگ میشوم...

هفت شهر عشق را عطار گشت

                                          ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

آن هم با دست های تهی!

خدایا در این سحرهای باقی مانده به کرمت لبریزمان کن...

هدیه ای به تو

به آبی بیکران کاشی ها

به فواره کوچک آرزوها

به قطره های رقصان باران

به گلبرگ های رها در آب

به دنیا؛

سلام...

حسرت

تقصیر شما نیست؛ تصویر شما نیست

                                                 من آینه ای پر شده از گرد و غبارم

و تواصوا بالحق...

خدا تو قرآن می فرماد:

                       همدیگه رو به حق سفارش کنید!

بیاین بهم سفارش کنیم خوبی ها رو

اولین قدم با من!

برای بچه های غزه کاری بکنیم...

با یک پست ثابت یه خطی: "غزه قلب من است"

یا روزی نیم خط از اونا نوشتن یا...

چند روزی ست سرم میل بریدن دارد ...

حالا که شاید قلم ها از پای افتاده

حالا که دیگر خبر ها آنقدر داغ نیست

حالا که از لحظه لحظه نماهنگ خبری نیست؛ می نویسم!

هر موشک؛ یک پست

پا یا پای؛ آنقدر مینویسم که اربابت شیطان به سراغم آید...

لبیک یا مولا

زلزله ای در راه است به وسعت اسلام!

قسم به لب های عطشان؛

که؛

این مشت ها و فریاد ها؛

تل آویو را لرزاند...

پیش لرزه ای سهمگین!