باورش را هم نمی توانم....
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ
امروز داشتم خواب میدیدم؛
چند تا شهید آوردن شهرمون...
تو خواب؛
تابوت شونو گذاشته بودن تو مسجد...
راه باز شد،
رفتم سرم رو گذاشتم رو تابوت یکی شون
ولی هر چی گشتم تابوت بعدی رو پیدا نکردم...
صبح
فکر کردم چون دیشب خیلی دلم خواست تو مراسم تدفین شهدا باشم ؛
این خوابو دیدم...
الان
دوستم گفت:
فردا شب تو دانشگاه خودمون مراسم شب وداع شون هست...
+لینک برانامه ها شو برای بچه های گلستانی گذاشتم (کلیک)
+آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخداااااااااااا من تو را بی نهایت عاشقم
۹۳/۱۲/۱۰
ساعت دوازده شهرداری باشیم بعد میرسیم تا ۱۲.۳۰
تا موقع نوبتت طول میکشه، بعدم میریم
احتمالا تا نه بمونم